چله نشینی.
مطلب قبل را خواندم و کمی از نظر دستور و املا ناامیدم کرد. دقت بیشتری باید داشته باشم. روی انتقال احساسات هم. خیلی خشک و ساده بود.
ملت عشق اسم کتابیه که حتما یک بار شنید (اگه نه، حس حسودی مرا برای این حجم از دور بودن از گیر و دار ها پذیرا باشید.). اول مقاومت شدیدی نشون دادم برای خوندنش. ولی یه بار سفر بودیم و توی کتابخونه صاحابخانه پیداش کردم و ورداشتم و خوندم. زیاد خوشم نیومد ولی خب جالب بود. مخصوصا ۴۰تا قانونی که داشت. به سرم زد منم چله نشینی کنم و هرروز و بهترتیب یکی از قانوناش رو بخونم و بهش فکر کنم. تا روز هشتم رفتم البته ولی بعد کنار گذاشتم. دلیلش هم برمیگرده به اینکه در انجام دادن یک کار به طور پیوسته ناتوانم. اینجا هم اومدم تا محک بزنم خودمو و ببینم که میتونم یا نه. البته که تا الان توی بیشتر اوقات نشون دادم که نخیر بنده نمیتونم یک کار واحد رو مداوم انجام بدم. همه اینا قصه بود که اگه اینجا یکی از قانونای ملت عشق رو دیدید، وحشت نکنید.